راه ِ اندوه

گفتم:خداوندا، مرا به راهی بیرون بر، که من و تو باشیم؛ خلق را در آن راه نباشد! راه ِ اندوه در پیش ِ من نهاد!

راه ِ اندوه

گفتم:خداوندا، مرا به راهی بیرون بر، که من و تو باشیم؛ خلق را در آن راه نباشد! راه ِ اندوه در پیش ِ من نهاد!

مسخ کافکا رو برای اولین بار وقتی 13-12 سال بیشتر نداشتم تو کتابخونه دوست بابا دیدم و همونجا هم تمومش کردم. تا مدتها بعدش وقتی چشمم حتی برای لحظه ای بسته می شد وحشت داشتم از باز کردنش... تعریف کردن این جریان برای دکتر بهانه ای شد تا دوباره شروع کنم که بخونمش اما این بار با تامل.  

ولادیمیر ناباکوف میگه: اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیالپردازی حشره شناسانه بداند، باید به او تبریک گفت چون خواننده خوب و بزرگی هست.  

دلم می خواد نظر کسانی رو که این کتاب رو خوندن بدونم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد