راه ِ اندوه

گفتم:خداوندا، مرا به راهی بیرون بر، که من و تو باشیم؛ خلق را در آن راه نباشد! راه ِ اندوه در پیش ِ من نهاد!

راه ِ اندوه

گفتم:خداوندا، مرا به راهی بیرون بر، که من و تو باشیم؛ خلق را در آن راه نباشد! راه ِ اندوه در پیش ِ من نهاد!

حقیقت دارد...

حقیقت دارد

 تو را دوست دارم

 در این باران

 می خواستم تو

 در انتهای خیابان نشسته باشی،

 من عبور کنم

 سلام کنم

 لبخند تو را در باران

 می خواستم

 می خواهم

 تمام لغاتی را که می دانم برای تو

 به دریا بریزم

 دوباره متولد شوم

 دنیا را ببینم

 رنگ کاج را ندانم

 نامم را فراموش کنم

 دوباره در آینه نگاه کنم

 ندانم پیراهن دارم

 کلمات دیروز را

 امروز نگویم

 خانه را برای تو آماده کنم

 برای تو یک چمدان بخرم

 تو معنی سفر را از من بپرسی

 لغات تازه را از دریا صید کنم

 لغات را شستشو دهم

 آنقدر بمیرم

 تا زنده شوم عزیز دل.... 

.

نظرات 3 + ارسال نظر
آرمان و رضا شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:12 http://www.armanreza.blogsky.com

مرسی خیلی جالب بود

حسین شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:42 http://www.akslar.com

سلام دوست عزیز وبلاگتون بسیار زیباست.اگه میشه به سایت من هم سر بزنید.ممنون

آموزشکده خوارزمی شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:51 http://www.amoozeshkade.com/forum.php

سلام.عضو سایت بشید و از خدمات سایت استفاده کنید.اگه محصل هستی توصیه میکنم حتما به اولین انجمن تخصصی درسی ایران یه سری بزنی و از مزایای اون استفاده کنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد