« چیزی در فضای اتاق هست که آزارم می دهد ، اما نمی دانم چیست ؟ دلتنگی را نمی شود با بطری های شیشه ای و قوطی های فلزی پاک کرد ، مثل خیلی چیزهای دیگر . دوباره خاطره ی کسی را به یاد آورده ای که تازه به نبودنش عادت کرده ای ، و باز آینده ات پر از نبودن کسی در گذشته می شود و آن وقت تو می مانی و جاسیگاری کوچکی که پر است از ته سیگارهای مچاله ، که زمانی فقط یک سیگار بوده اند و حالا قرار است بگویند که اینجا اتفاقی افتاده است . »